آآآم باغ !
دیروز بابا خونه بود و عصر میخواستیم بریم هایپر خرید کنیم.هیچی تو خونه نداشتیم.وروجک که از خواب بیدار شد اونقدر به مادر جون گفت:( آآآآآم آآآآآم بابا باغ..........آآآآآم آآآآآم بابا باغ...) که مجبور شدیم واقعا با ماشین ببریمش باغ!آخر کارم ما موندیم و کلی خرید نکرده! میونه اش با عمو شاهرخ خیلی خوب شده...مخصوصا که همیشه مواظبشه و توی باغ هرجا بره میره دنبالش که زمین نخوره.کیارشم حسابی سواستفاده میکنه و به عمو ( عمی ) دستور میده تا هی کلمن آب روباز کنه و آب بریزه تو لیوان و کیارش ببره پای گلا خالیش کنه....نه ده بار بلکه هزار بار... آخر شب که شام خودیم تازه یادش اومد به خاطر بابا جون رفته بوه باغ و اونقدر نق زد (نق که چه عرض کنم داد ز...